من خواهر نگارم.نفیسه.نخواستم کسی بشناسدم.به شما میگم چون برام جالب بود به طور اتفاقی به بلاگ من رسیدید.در ضمن منقرض نمیشیم.ما جاودانه ایم.؛) در ضمن من بلاگ شمارو خیلی دوست داشتم.خوشحالم که پیداتون کردم.
مینا آلبالو
چهارشنبه 29 آذرماه سال 1385 ساعت 12:07 ق.ظ
سلاااااااااااااااااااااااام
چطوری ؟!!!
عجب حالی کردم کامنتت رو خوندم . نه من دلایل محکمی برای ننوشتن دارم .
البته شاید هم طولانی مدت نباشه ولی فعلا که خوش حالم .
راستی خوبه که تم خیلی غم انگیز متنت رو برداشتی قلبم می گرفت هر وقت که می اومدم اینجا کلی دلم برات می سوخت.
میبینم که رفیق عزیزمان بالاخره از خفه کنی در آمد! ما که با وجود اینکه خودمان از ققنوس های قدیمی بلاگ اسکای هستیمُ هیچ وقت نگذاشتی با تو گپی ققنوسی داشته باشیم... اما خودمانیم رفیق: انسان بودن مهمتر است. قنوس فقط یک آرمان کاربردیست. همین.
تو خدای من بود یه روزی..توتاریک ترین روزای من..حالا من خدای خیلی هام..از اون بلاگ تاریک های بلاگ فا..تو توضیح بلاگم جمله ایی از بلاگ قبلیت نوشته شده..اینا رو یادت میاد قتننوس؟؟؟ ؛؛؛راه میرم..نفس میکشم..امتا خیلی وقته که مردم..خیلی وقته؛؛؛؛ تو هنوزم خدای بلاگ نویسی منی..زود برگرد... من بعضی نوشته هاتو حفظم..بازی مرگ یادته..تا شیش بشمار...یک...دو ...سه...چهار...پنج..خلاص... یا اون شبی که زی میز کنر شوفاژ خوابت برد..اسم من روح نفرین شدس..بازم میام لرد بزرگ من..بازم میام...
چه خدایی؟!... the god that failed...هان؟... آرش تو داری منو با چیزی که همیشه می خواستم پشت سر بذارم چشم تو چشم میکنی... تو که خوب می فهمی... شکنندگی رو... نه... نقابی در کار نیست... بلاییه که زمان سر چهرم آورده...
راستی..اون بالا بایدم معذرت خواهی کنی! تو که نمی نویسی چرا وبلاگ داری؟!!
Lost control
چهارشنبه 11 بهمنماه سال 1385 ساعت 09:59 ب.ظ
How do u do ? Long time ,No see
Im sure you dont know(or better say remember) me
Please answer me right here...I'll come again and check
ong time, no see? r u sure?... u saw me... i revealed to u my singular purpose... i said :You are the Chosen One!... u pissed your fuckin pants... E-motherfuckin-T... still your sure?... what did u expect as an answer?!
Lost control
چهارشنبه 18 بهمنماه سال 1385 ساعت 08:36 ب.ظ
nuttin...Just wanted to greet ya !...nuttin else! There mustn't be sth more !
تیغ...آره تیغ...دلم میخواد بشینم تو وان...ژرش کنم...بیرونم بارون بیاد..همه واسه یه مهمونی رفته باشن بیرون.. و من ببینم که چه جوری کل وانت و تاریکی قرمز میشه..میخوام از دور یه آهنگ منوار یا مارگول یا شایدم گیتار کمل بیاد..میخوام تهش درد نداشته باشه..هوای حوم دم کرده باشه..من دیگه به زور نفس میکشم...
راهمیرم... نفس میکشم... امات خیلی وقته مردم..خیلی وقته لرد...خیلی وقته...
اینجا مردم خوشحالن...حالم از خوشحالیشون به هم میخوره...انتقام..از کی؟ از هر کسی که زیر دستت باشه..دارم پست میشم...
دلم برات تنگ شده لرد.چرا نمیایا.من چی کار کنم با این جماعت بلاگ نویس نفهم.تناقضامو کجا خالی کنم.دارم بالا میارم هر چی بخهه خوردم دادن.زوال ایمان.ققنوس من اینجا هنوزم همون قدر تاریکه و تو همون قدر نزدیک.هنوزم صدای آهنگ hello میاد اینجا.برگرد.من خسته شدم.تو باید بنویسی.
حتی دیگه grave worm هم اروم نمیکنه چیزی رو؟ این اسمش سقوطه؟ این قدر فکرکردم که مغزم آب رفته تو جمجمم لق میخوره.
mano bayad yadet biad, man avalin dooste weblogit boodam, mard. ghoghnoose man bayad az khakestaresh pashe, dobare joon begire. age ino khoondy, hatman javabamo bede, roo weblogam bia. kheili delam mikhad bahat dobare dar ertebat basham. ta alan nadidamet roo dar roo, amma to tanha kasi hasti ke mifahmi mano! contact me bro ... for old days' sake
[ بدون نام ]
یکشنبه 19 اسفندماه سال 1386 ساعت 10:35 ب.ظ
آهنگ به این قشنگی پس چرا اجازهء حرف زدن به ملت بیچاره ندادی؟راستی شما همون ققنوس قدیمی نیستی؟نگارو میشناختی؟
من خواهر نگارم.نفیسه.نخواستم کسی بشناسدم.به شما میگم چون برام جالب بود به طور اتفاقی به بلاگ من رسیدید.در ضمن منقرض نمیشیم.ما جاودانه ایم.؛) در ضمن من بلاگ شمارو خیلی دوست داشتم.خوشحالم که پیداتون کردم.
سلاااااااااااااااااااااااام
چطوری ؟!!!
عجب حالی کردم کامنتت رو خوندم . نه من دلایل محکمی برای ننوشتن دارم .
البته شاید هم طولانی مدت نباشه
ولی فعلا که خوش حالم .
راستی خوبه که تم خیلی غم انگیز متنت رو برداشتی قلبم می گرفت هر وقت که می اومدم اینجا کلی دلم برات می سوخت.
میس یو
خدا حافظ
سلام.شما همون ققنوسی هستین که واسه من نظر میداد؟خیلی وقته ازش خبری نیست.
میبینم که رفیق عزیزمان بالاخره از خفه کنی در آمد! ما که با وجود اینکه خودمان از ققنوس های قدیمی بلاگ اسکای هستیمُ هیچ وقت نگذاشتی با تو گپی ققنوسی داشته باشیم... اما خودمانیم رفیق: انسان بودن مهمتر است. قنوس فقط یک آرمان کاربردیست.
همین.
حالا چرا عصبانی میشی؟من که زدن ندارم!
۲۱ آذر...خیلی هم دور نیست.خب؟حالا چرا ادامه نمیدی؟چرا نمیای بگی که می نویسی!!!
تو خدای من بود یه روزی..توتاریک ترین روزای من..حالا من خدای خیلی هام..از اون بلاگ تاریک های بلاگ فا..تو توضیح بلاگم جمله ایی از بلاگ قبلیت نوشته شده..اینا رو یادت میاد قتننوس؟؟؟ ؛؛؛راه میرم..نفس میکشم..امتا خیلی وقته که مردم..خیلی وقته؛؛؛؛
تو هنوزم خدای بلاگ نویسی منی..زود برگرد... من بعضی نوشته هاتو حفظم..بازی مرگ یادته..تا شیش بشمار...یک...دو ...سه...چهار...پنج..خلاص...
یا اون شبی که زی میز کنر شوفاژ خوابت برد..اسم من روح نفرین شدس..بازم میام لرد بزرگ من..بازم میام...
چه خدایی؟!... the god that failed...هان؟...
آرش تو داری منو با چیزی که همیشه می خواستم پشت سر بذارم چشم تو چشم میکنی... تو که خوب می فهمی... شکنندگی رو... نه... نقابی در کار نیست... بلاییه که زمان سر چهرم آورده...
راستی..اون بالا بایدم معذرت خواهی کنی!
تو که نمی نویسی چرا وبلاگ داری؟!!
How do u do ? Long time ,No see
Im sure you dont know(or better say remember) me
Please answer me right here...I'll come again and check
ong time, no see? r u sure?... u saw me... i revealed to u my singular purpose... i said :You are the Chosen One!... u pissed your fuckin pants... E-motherfuckin-T... still your sure?... what did u expect as an answer?!
nuttin...Just wanted to greet ya !...nuttin else! There mustn't be sth more !
شایدم ونوس و خورشید.
دلم تنگ شده ققنوس.قبول نیست.قالبم که عوض می کنی نمی نویسی.تو که کامنت های به این قشنگی می گذاری.چرا اینجا دیگه نمی نویسی؟
تو ووروجک چرا آپدیت نمی کنی؟
چرا اینجا دیگه چیزی نمی نویسی؟؟؟؟؟؟ آدرست عوض شده؟؟؟؟
یاد همه چیز بخیر ققنوس عزیز
علی - تنها ترین ساکن جزیره عشق...
تیغ...آره تیغ...دلم میخواد بشینم تو وان...ژرش کنم...بیرونم بارون بیاد..همه واسه یه مهمونی رفته باشن بیرون.. و من ببینم که چه جوری کل وانت و تاریکی قرمز میشه..میخوام از دور یه آهنگ منوار یا مارگول یا شایدم گیتار کمل بیاد..میخوام تهش درد نداشته باشه..هوای حوم دم کرده باشه..من دیگه به زور نفس میکشم...
راهمیرم...
نفس میکشم...
امات خیلی وقته مردم..خیلی وقته لرد...خیلی وقته...
اینجا مردم خوشحالن...حالم از خوشحالیشون به هم میخوره...انتقام..از کی؟ از هر کسی که زیر دستت باشه..دارم پست میشم...
دلم برات تنگ شده لرد.چرا نمیایا.من چی کار کنم با این جماعت بلاگ نویس نفهم.تناقضامو کجا خالی کنم.دارم بالا میارم هر چی بخهه خوردم دادن.زوال ایمان.ققنوس من اینجا هنوزم همون قدر تاریکه و تو همون قدر نزدیک.هنوزم صدای آهنگ hello میاد اینجا.برگرد.من خسته شدم.تو باید بنویسی.
حتی دیگه grave worm هم اروم نمیکنه چیزی رو؟ این اسمش سقوطه؟ این قدر فکرکردم که مغزم آب رفته تو جمجمم لق میخوره.
سلام ققنوس عزیز.خوبی؟جواب کامنتتو دادم.زودی بیا بخون.
چرا نمی نویسی؟ :(
ققنوس من با اسم دیگه و وبلاگ دیگه دوباره شروع کردم
راستی تو چی ؟ کجایی ازت خبر ندارم؟
کجا؟
چیز خوشگلی کشیدی!حالا دارم می بینمش.
mano bayad yadet biad, man avalin dooste weblogit boodam, mard.
ghoghnoose man bayad az khakestaresh pashe, dobare joon begire.
age ino khoondy, hatman javabamo bede, roo weblogam bia.
kheili delam mikhad bahat dobare dar ertebat basham.
ta alan nadidamet roo dar roo, amma to tanha kasi hasti ke mifahmi mano!
contact me bro ... for old days' sake
در این سرای بی کسی... کسی به در نمیزند؟
همین جوری اومدم اینجا.نمی دونم چرا،آرشیوتم برداشته بودی...نمی دونم هنوز کامنتای اینجا رو می خونی یا نه...
تغییراتی می بینم!!!من که حال ندارم برم لینک بلاگ علی رو درستش کنم!کلا....(بی خیال وقتی دیدمت،می گم.این همه حرف رو که الان نمی تونم بنویسم که!)
همین جوری!
خب من دلم تنگ شده واسه نوشتن هات!چرا نمی خوای اینو بفهمی؟!!!!
فهمیدم!
همیشه خوبه که بگی متاسفم برای همه چیز
این کامنت مربوط به بالایی بود
انقدر اینجا تاریک و عجیبه که جای کامنت ها رو پیدا نکردم.
من از رگبار هذیان در تب پاییز میترسم ...
وزین اسطوره های از تهی لبریز میترسم...
کجایی لعنتی؟ نمیای؟
من هنوزم منتظرم...
چرا نیستی ؟ :(
هنوزم میام اینجا و نوشته های قدیمیتو می خونم...
کاش بودی...